عصر بازار

گفت‌وگو با اعضای باند سرقت؛

دوست‌ داشتیم پول‌دار شویم

عصر اعتبار- یک باند چهار نفره سرقت که میانگین سنی آنها به ۱۹ سال هم نمی‌رسد، پس از ماه‌ها گوشی قاپی توسط ماموران آگاهی تهران دستگیر شدند که در گزارش پیش رو در مورد انگیزه‌ها، چگونگی سرقت و ... این باند جوان می‌خوانید.

دوست‌ داشتیم پول‌دار شویم
نسخه قابل چاپ
يکشنبه ۰۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۳:۰۰

    به گزارش پایگاه خبری«عصر اعتبار» به نقل از ایلنا، یک تیم چهار نفره سرقت گوشی که سن آنها از 19 سال بیشتر نیست، پس از شش ماه گوشی قاپی در شرق، مرکز و شمال شهر تهران توسط پلیس آگاهی تهران بزرگ دستگیر شدند. افراد این تیم در یک آرایشگاه که متعلق به "امید" بود با یکدیگر آشنا می‌شوند و پس از آن شب‌ها با قرار گذاشتن در قهوه‌خانه‌ای در جنوب تهران برای محل سرقت‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند. بعد از سرقت در میان کوچه پس کوچه‌های پایین شهر این گوشی‌ها را می‌فروختند به این امید که بتوانند زندگی بهتری داشته باشند.

    بهزاد که به نظر سرشاخه این تیم چهار نفره می‌آید، به سوالات خبرنگار ایلنا اینگونه پاسخ داد:

    خودت را برای ما معرفی کن؟

    بهزاد هستم، 19 ساله و در محله نازی آباد تهران بزرگ شده‌ام و هنوز هم در آنجا زندگی می‌کنم.

    چندمین بار است که دستگیر می‌شوی؟

    اولین بار

    چند وقت است که سرقت می‌کنی؟

    از اولین روزی که سوار بر موتور برای سرقت موبایل رفتم تقریبا شش ماه می‌گذرد. تمام این مدت با موتور رفیقم به سرقت می‌رفتیم، ولی چند روز پیش توانستم یک موتور برای خودم بخرم.

    در این مدت چند گوشی سرقت کردی؟

    دقیق نمی‌دانم، شاید حدود 300 گوشی سرقت کرده‌ام.

    در کدام قسمت تهران سرقت می‌کردی؟

    اکثرا شمال شهر و بیشتر گوشی سامسونگ و اوهاوی

    گوشی‌ها را چگونه به فروش می‌رساندی و با اطلاعات آنها چه می‌کردی؟

    به سختی، چون سنم کم بود مال‌خر می‌خواست به گونه‌ای سر من شیره بمالد. باید خیلی تلاش می‌کردم که بتوانم پول خوبی از آنها بگیرم. من همان روزی که گوشی را می‌دزدیم می‌فروختم و کار به اطلاعات گوشی‌ها نداشتم.

    در چه محلی با سایر اعضای باند آشنا شدی؟

    در آرایشگاه "امید" آنها را دیدم. برای اصلاح می‌آمدند و کم کم آشنایی در آرایشگاه به قهوه‌خانه و کشیدن قلیان رسید و پس از آن شروع به سرقت کردیم و اکنون هم که همه ما اینجا هستیم.

    چند ساعت دیگر باید به زندان بروی، تصورت از زندان چست؟

    آنچه از زندان شنیده‌ام جای خوبی نیست، دوست ندارم به زندان بروم و از زندان می‌ترسم.

    امید صاحب آرایشگاه با مدل موی متفاوت نسبت به باقی سارقان در حیاط آگاهی تهران روی زمین در کنار بهزاد نشسته است و کمی بی‌حال به نظر می‌رسد ولی با این حال به سوالات ما پاسخ داد.

    خودت را برای ما معرفی کن؟

    امید هستم 19 ساله و در جنوب غرب تهران بزرگ شده‌ام و شغلم هم آرایشگری است.

    چند وقت است که سرقت می‌کنی؟

    من اصلا سرقت نمی‌کنم و تنها دوبار به‌ همراه سایر دوستانم برای سرقت گوشی رفته‌ام.

    به نظر می‌آید، آرایشگاه تو محلی برای پاتوق اعضای باند بود؟

    شما خودتان هم به آرایشگاه رفته‌اید. آرایشگاه محلی است که جوانان در آنجا جمع می‌شوند. نمی‌توانستم از پاتوق کردن‌ آنها جلوگیری کنم.

    ماهی چقدر از آرایشگاه درآمد داشتی؟

    حدودا بین 2 تا 3 میلیون تومان.

    آیا کم بود و می‌خواستی درآمد بیشتری داشته باشی؟

    می‌گفتند؛ درآمد سرقت خوب است و من هم می‌خواستم درآمدم بیشتر شود، ولی باور کنید همه پولی که از این راه کسب می‌کردم می‌خوردم و تنها توانستم یه جفت کفش برای خودم بخرم.

    بعد از زندان فکر می‌کنی چه سرنوشتی پیش روی تو خواهد بود؟

    امیدوارم در زندان اتفاق بدی برایم رخ ندهد و وقتی آزاد شدم بروم و به آرایشگری ادامه  بدهم.

    "بهداد" یکی دیگر از اعضای باند است که گویا بیشتر از سایرین با بهزاد رفاقت دارد. او در کنار امید نشسته‌ و می‌گوید؛ در حالی که در گیم‌نت در حال بازی کردن بود، توسط ماموران آگاهی تهران دستگیر شده است.

    چند سال داری و چند وقت است که سرقت می‌کنی؟

    18 سال دارم و در محله نازی آباد تهران زندگی می‌کنم. کار اصلی من قلم زنی است و تنها چند ماه است که وارد این کار شدم.

    چگونه با دوستانت آشنا شدی؟

    بعد از چندبار که برای اصلاح به آرایشگاه امید رفتم کم کم با باقی اعضای باند آشنا شدم و رفته رفته جزوی از اعضای باند سرقت گوشی شدم.

    کجا دستگیر شدی؟

    وقتی که در گیم نت مشغول بازی کردن بودم ناگهان متوجه شدم که ماموران آگاهی با این (بهزاد) بالای سرم هستند و مقابل باقی دوستانم با دست‌بند از گیم نت خارج شدم این برای من بسیار سخت بود.

    چگونه سرقت می‌کردی؟

    من فقط راننده موتور بودم و فقط چند بار گوشی دزدیدم و هیچ خبری هم از چگونگی فروش گوشی‌های سرقتی ندارم.

    فکر می‌کنی چه چیزی در زندان پیش رو داری؟

    فکر کنم شرایط خیلی سختی پیش رو دارم. نمی‌خواهم به زندان بروم ولی باید تاوان کاری را که کرده‌ام بپردازم. امیدوارم تا به سرنوشت باقی کسانی که از زندان آزاد شده‌اند پیش رو نداشته باشم.

    "نیما" آخرین عضو این باند چهار نفره است و در عین حال کم سن ترین عضو که همراه سایر همدستانش در حیاط آگاهی تهران نشسته است. نیما در خصوص نحوه سرقت، مکان سرقت و ... چنین می‌گوید:

    چند سال داری و در چه مناطقی گوشی سرقت می‌کردی؟

    17 سال دارم و بچه جنوب شهر تهرانم. در محدوده مرکز به سمت شمال تهران گوشی سرقت می‌کردم.

    چگونه جذب این باند شدی؟

    همان آرایشگاه لعنتی. چند بار بیشتر برای سرقت نرفتم. کار خاصی هم انجام نمی‌دادم، پشت موتور می‌نشستم و گوشی‌ها را در دست مردم می‌زدم. بعد از سرقت دیگر به من ارتباطی نداشت و بهزاد گوشی‌ها را آب می‌کرد.

    چرا به سمت سرقت رفتی؟

    دوست داشتم پول‌دار شوم، خیلی پول‌دار. به اندازه‌ای که دیگر احتیاج به چیزی به نام پول نداشته باشم، ولی در همین ابتدای راه متوجه شدم که اشتباه کردم و فریب حرف‌های دوستانی را خوردم که فقط قصد منحرف کردنم راداشتند.

    حالا فکر می‌کنی وقتی به زندان می‌روی چه چیز در انتظارت است؟

    امیدوارم چیزهایی که در مورد زندان شنیده‌ام، اشتباه باشد و به سلامت این مدت را در زندان بگذرانم.

    برچسب ها
    پورسعید خلیلی