عصر اعتبار- در اقتصاد پیچیده امروز فرآیند سیاستگذاری و ارائه راهحلهای متفاوت بهمنظور بهبود آن اهمیت قابلتوجهی دارد. یکی از مهمترین مکانیزمهای بهبود عملکرد سیاستگذاری یا مکانیزمی که به اصطلاح «اصابت به هدف» رضایت بخشی داشته باشد، همسو کردن انتظارات جامعه با اهداف بالقوه سیاستگذاری است.
به گزارش پایگاه خبری «عصر اعتبار» به نقل از دنیای اقتصاد، بهطور خلاصه کنترل انتظارات، ارائه سیاستهایی است که باورپذیری سیاستهای اعلامی را در اذهان عمومی فراهم کند. ناگفته پیداست که پیچیدگیهای روابط اقتصادی از یک طرف و افزایش اطلاعات عمومی و بینش اجتماعی در دنیای امروز باعث شده است تا کنترل انتظارات به عنوان جزء جداناپذیر سیاستگذاری تبدیل شود. بهطوری که اگر چه در گذشته سیاستگذار به آسانی میتوانست اذهان عمومی را با سیاست خود همسو کند اما در دنیای امروز افزایش اطلاعات در جامعه سیاستگذار را در خصوص هر گونه انحرافی در جهتدهی به افکار عمومی تهدید میکند. با وجود این اهمیت، اما مقوله مدیریت اصولی انتظارات در ایران همواره مسالهساز بوده است به عبارت در ادوار گذشته گاهی سیاستی با اهداف و ابزار مناسب از سوی سیاستگذار دنبال شده، اما فقدان توجه کافی به همسوسازی اذهان عمومی باعث شده تا سیاستها اثر بخشی لازم را نداشته باشند. به همین دلیل مهمترین راه حل، بررسی تجربه کشورهای موفق در حیطه کنترل انتظارات تورمی است. یکی از کشورهایی که عملکرد خوبی در حیطه کنترل انتظارات تورمی داشته آمریکا بوده است. در آمریکا فدرال رزرو متولی اجرای سیاست پولی بوده و بالطبع نقش کنترل کننده انتظارات عمومی را بر عهده دارد. در ادامه مکانیزم فدرال رزرو در خصوص این مهم ارائه شده است.
اطلاعاتگیری از بازار
در مجموع انتظارات تورمی در آمریکا، در دو گام متفاوت از سوی فدرال رزرو کنترل میشود. اولین گام را میتوان «اطلاعاتگیری از بازار» و دومین مرحله را میتوان «همسوسازی باور عمومی با سیاست» نامید. در مرحله اول سیاستگذاران فدرال رزرو سعی میکنند بازارهای مختلف و انگیزههای عاملان مختلف را شناسایی کنند. به عقیده سیاستگذاران فدرال رزرو مرحله شناخت بازار به مراتب مهمتر از مکانیزم اجرایی مدیریت انتظارات عمومی است. به عبارت دیگر آنان معتقدند کنترل انتظارات تورمی تنها در صورتی موفق خواهد بود که سیاستگذار شناخت کافی از انگیزههای بازارهای مرتبط داشته باشد. اگر سیاستگذار شناخت کافی از کنش متقابل بازارها و انگیزه عاملان مختلف بازار نداشته باشد، هر چه هم در مرحله اجرای مدیریت انتظارات موفق باشد، نمیتواند به خوبی بازار را با اهداف سیاست همسو کند. در طرف مقابل، هر چه سیاستگذار اطلاعات کافی از بازارها داشته باشد و رفتار عاملان بازار را از پیامد سیاستهای پولی به خوبی پیشبینی کند، در همسو کردن اذهان عمومی موفقتر خواهد بود.
بهعنوان مثال اگر رفتار سوداگران، متقاضیان اوراق خزانه یا سهام و مشتریان بازار اعتبار در خصوص اعلام سیاستهای مختلف برای سیاستگذار روشن باشد، او به خوبی میتواند در مرحله اول سیاست مناسب را در پیش بگیرد و در مرحله دوم این سیاست را به باور مردم بقبولاند. پس از اینکه اهمیت مرحله «اطلاعات گیری از بازار» روشن شد این سوال پیش میآید که راهکار شناسایی انگیزهها در بازارهای مختلف چیست؟ سیاستگذاران فدرال رزرو برای اخذ اطلاعات از بازار مکانیزمهای مختلفی را در پیش میگیرند. در مجموع سیاستگذاران فدرال رزور از چهار ابزار مختلف برای اطلاعات گیری از بازار استفاده میکنند. در مرحله اول آنها آمارهای متغیرهای کلان اقتصاد بینالمللی را مورد واکاوی و پیشبینی قرار میدند. سپس نظرسنجیهای مختلف صورت گرفته در بازار و خصوصا صنایع را مورد مطالعه قرار میدهند. بهعنوان یک راهحل بهینهتر، در مرحله سوم سیاستگذار فدرال رزرو وارد گفتوگو با لیدرهای بازارهای مختلف میشود و اطلاعات لازم را به صورت مستقیم جمعآوری میکند. در گام چهارم آنان اطلاعات گردآوری شده از سه منبع یاد شده را با استفاده از مدلهای مرتبط مورد ارزیابی قرار میدهند.
همسوسازی اذهان عمومی
پس از اینکه مرحله اطلاعاتگیری از عاملان بازار به پایان رسید، سیاستگذاران فدرال رزرو سیاست تورمی مناسب را انتخاب کرده و سعی دارند تا با اجرای اصولی آن، افکار عمومی را با سیاست مورد نظر همسو کنند. در مجموع مهمترین ابزار فدرال رزرو برای همسوسازی سیاست مورد هدف، اطلاعرسانی عمومی است. به طوری که در مراحل مختلف سیاستگذاری، از جمله از لحظه آغاز جلسات تا مرحله اظهار نظر اعضا و همچنین اخذ تصمیم نهایی اطلاعات به طرقق مختلف در معرض عموم قرار میگیرند. پیشبینیهای هر عضو، توجیههای او برای رای به سیاستها و تخمینهای هر کدام از اعضا به علاوه، نتیجه کلی تصمیم جلسه در رسانههای جمعی، از طریق اطلاعیهها و کتابچههای مختلف در معرض عموم بهویژه فعالان بازار قرار میگیرد.
این مکانیزم در مرحله اول شفافیت سیاستگذاری را روایت میکند که این خود اعتماد به متولی پولی و همچنین باورپذیری سیاست را بهبود میبخشد. نتیجه این خواهد بود که عموم جامعه سیاست اعلام شده را باور دارند و آن را در تصمیمهای کلیدی خود لحاظ میکنند. دستمزدبگیران با باور به سیاست اعلام شده، تصمیم به عرضه نیروی کار خود را اخز میکنند. سرمایهگذاران با اتکا به سیاست تصمصم به ورود به بازارهای بالقوه میگیرند و عموم مردم نیز بر حسب این سیاست تصمیمهای کلیدی خود از جمله انتخاب مصرف و پسانداز را اخذ میکنند. نتیجه نهایی این است که انگیزهها و تصمیم عموم جامعه با اهداف سیاستگذار همسو خواهند شد.